تلاوت آیاتی از سوره مباركه نمل با صدای استاد طبلاوی

تلاوت تحقیق آیات 15 تا 40 سوره مباركه نمل محمد محمود طبلاوی، این تلاوت در كشور كویت اجرا گردیده است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ



به نام خداوند رحمتگر مهربان



وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى كَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ ﴿15﴾



و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: ستایش از آنِ خداوندی است كه ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید. (15)<br>






وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ كُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ﴿16﴾



و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشكاری است. (16)







وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿17﴾



لشكریان سلیمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند آنقدر زیاد بودند كه باید توقف كنند تا به هم ملحق شوند. (17)







حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿18﴾



تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه‏ ای گفت: ای مورچگان! به لانه‏ های خود بروید تا سلیمان و لشكرش شما را پایمال نكنند در حالی كه نمی‏فهمند! (18)







فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِكَ فِی عِبَادِكَ الصَّالِحِینَ ﴿19﴾



(سلیمان) از سخن او تبسمی كرد و خندید و گفت: پروردگارا! شكر نعمتهائی را كه بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‏ ای به من الهام فرما و توفیق مرحمت كن تا عمل صالحی كه موجب رضای تو گردد انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما. (19)







وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ ﴿20﴾



(سلیمان) در جستجوی پرنده (هدهد) برآمد و گفت چرا هدهد را نمی‏بینم یا اینكه او از غایبان است. (20)







لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ ﴿21﴾



من او را قطعا كیفر شدیدی خواهم داد و یا او را ذبح می‏كنم و یا دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد. (21)







فَمَكَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ﴿22﴾



چندان طول نكشید (كه هدهد آمد و) گفت من بر چیزی آگاهی یافتم كه تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین سبا یك خبر قطعی برای تو آورده‏ ام. (22)







إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِنْ كُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ﴿23﴾



من زنی را دیدم كه بر آنها حكومت می‏كند و همه چیز در اختیار داشت (مخصوصا) تخت عظیمی دارد. (23)







وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ ﴿24﴾



(اما) من او و قومش را دیدم كه برای غیر خدا - خورشید - سجده می‏كنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داده آنها را از راه بازداشته و آنها هدایت نخواهند شد. (24)







أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَیَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿25﴾



چرا برای خداوندی سجده نمی‏كنند كه آنچه در آسمانها و زمین پنهان است خارج می‏كند؟ و آنچه را مخفی می‏كنید و آشكار نمی‏سازید، می‏داند؟ (25)







اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ﴿26﴾



خداوندی كه معبودی جز او نیست، و پروردگار و صاحب عرش ‍ عظیم است. (26)







قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِینَ ﴿27﴾



(سلیمان) گفت: ما تحقیق می‏كنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟! (27)







اذْهَبْ بِكِتَابِی هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا یَرْجِعُونَ﴿28﴾



این نامه مرا ببر و بر آنها بیفكن سپس برگرد (و در گوشه‏ ای توقف كن) ببین آنها چه عكسالعملی نشان می‏دهند. (28)







قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ كِتَابٌ كَرِیمٌ ﴿29﴾



(ملكه سبا) گفت: ای اشراف! نامه پر ارزشی به سوی من افكنده شده! (29)







إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿30﴾



این نامه از سلیمان است و چنین می‏باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان … (30)







أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ﴿31﴾



توصیه من این است برتری جوئی نسبت به من نكنید و به سوی من آئید در حالی كه تسلیم حق هستید. (31)







قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ﴿32﴾



(سپس) گفت: ای اشراف (و ای بزرگان) نظر خود را در این امر مهم بازگو كنید كه من هیچ كار مهمی را بدون حضور شما انجام نداده‏ ام. (32)







قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْكِ فَانْظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ﴿33﴾



گفتند: ما دارای نیروی كافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهائی با تو است ببین چه دستور می‏دهی ؟ (33)







قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ یَفْعَلُونَ ﴿34﴾



گفت: پادشاهان هنگامی كه وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می‏كشند و عزیزان آنجا را ذلیل می‏كنند، (آری) كار آنها همین گونه است. (34)







وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿35﴾



و من ( اكنون جنگ را صلاح نمی‏بینم) هدیه گرانبهائی برای آنها می‏فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می‏آورند. (35)







فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿36﴾



هنگامی كه (فرستادگان ملكه سبا) نزد سلیمان آمدند گفت: می‏خواهید مرا با مال كمك كنید (و فریب دهید!) آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است بلكه شما هستید كه به هدایایتان خوشحال می‏شوید. (36)







ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿37﴾



به سوی آنها بازگرد (و اعلام كن) با لشكرهائی به سراغ آنها می‏آئیم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند، و آنها را از آن (سرزمین آباد) به صورت ذلیلان و در عین حقارت بیرون می‏رانیم. (37)







قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّكُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ﴿38﴾



(سلیمان) گفت، ای بزرگان! كدامیك از شما توانائی دارید تخت او را پیش از آنكه خودشان نزد من آیند برای من بیاورید؟! (38)







قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ ﴿39﴾



عفریتی از جن گفت: من آنرا نزد تو می‏آورم پیش از آنكه از مجلست برخیزی و من نسبت به آن توانا و امینم! (39)







قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ كَرِیمٌ ﴿40﴾



(اما) كسی كه دانشی از كتاب (آسمانی) داشت گفت، من آنرا پیش ‍ از آنكه چشم بر هم زنی نزد تو خواهم آورد! و هنگامی كه (سلیمان) آنرا نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش ‍ كند كه آیا شكر او را بجا می‏آورم یا كفران می‏كنم ؟ (40)




1399/09/09
|
13:56
دسترسی سریع