تلاوت آیاتی از سوره مباركه نمل با صدای استاد احمد ابوالقاسمی
این تلاوت شامل آیات 32 تا 58 سوره نمل است .
گفت اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهید كه بىحضور شما [تا به حال] كارى را فیصله ندادهام (32)
قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿32﴾
گفتند ما سخت نیرومند و دلاوریم و[لى] اختیار كار با توست بنگر چه دستور مىدهى (33)
قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْكِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ﴿33﴾
[ملكه] گفت پادشاهان چون به شهرى درآیند آن را تباه و عزیزانش را خوار مىگردانند و این گونه مىكنند (34)
قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ یَفْعَلُونَ ﴿34﴾
و [اینك] من ارمغانى به سویشان مىفرستم و مىنگرم كه فرستادگان [من] با چه چیز بازمىگردند (35)
وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿35﴾
و چون [فرستاده] نزد سلیمان آمد [سلیمان] گفت آیا مرا به مالى كمك مىدهید آنچه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما دادهاست [نه] بلكه شما به ارمغان خود شادمانى مىنمایید (36)
فَلَمَّا جَاء سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿36﴾
به سوى آنان بازگرد كه قطعا سپاهیانى بر [سر] ایشان مىآوریم كه در برابر آنها تاب ایستادگى نداشته باشند و از آن [دیار] به خوارى و زبونى بیرونشان مىكنیم (37)
ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿37﴾
[سپس] گفت اى سران [كشور] كدام یك از شما تخت او را پیش از آنكه مطیعانه نزد من آیند براى من مىآورد (38)
قَالَ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَیُّكُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ﴿38﴾
عفریتى از جن گفت من آن را پیش از آنكه از مجلس خود برخیزى براى تو مىآورم و بر این [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم (39)
قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ ﴿39﴾
كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت من آن را پیش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برایت مىآورم پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید كه آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مىكنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس مىگزارد و هر كس ناسپاسى كند بىگمان پروردگارم بىنیاز و كریم است (40)
قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ كَرِیمٌ ﴿40﴾
گفت تخت [ملكه] را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پى مىبرد یا از كسانى است كه پى نمىبرند (41)
قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِی أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِینَ لَا یَهْتَدُونَ ﴿41﴾
پس وقتى [ملكه] آمد [بدو] گفته شد آیا تخت تو همین گونه است گفت گویا این همان است و پیش از این ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بودیم (42)
فَلَمَّا جَاءتْ قِیلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِینَ ﴿42﴾
و [در حقیقت قبلا] آنچه غیر از خدا مىپرستید مانع [ایمان] او شده بود و او از جمله گروه كافران بود (43)
وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِینَ ﴿43﴾
به او گفته شد وارد ساحت كاخ [پادشاهى] شو و چون آن را دید بركهاى پنداشت و ساقهایش را نمایان كرد [سلیمان] گفت این كاخى مفروش از آبگینه است [ملكه] گفت پروردگارا من به خود ستم كردم و [اینك] با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان تسلیم شدم (44)
قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿44﴾
و به راستى به سوى ثمود برادرشان صالح را فرستادیم كه خدا را بپرستید پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند (45)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ ﴿45﴾
[صالح] گفت اى قوم من چرا پیش از [جستن] نیكى شتابزده خواهان بدى هستید چرا از خدا آمرزش نمىخواهید باشد كه مورد رحمت قرار گیرید (46)
قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿46﴾
گفتند ما به تو و به هر كس كه همراه توستشگون بد زدیم گفتسرنوشتخوب و بدتان پیش خداست بلكه شما مردمى هستید كه مورد آزمایش قرار گرفتهاید (47)
قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿47﴾
و در آن شهر نه دسته بودند كه در آن سرزمین فساد مىكردند و از در اصلاح درنمىآمدند (48)
وَكَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ ﴿48﴾
[با هم] گفتند با یكدیگر سوگند بخورید كه حتما به [صالح] و كسانش شبیخون مىزنیم سپس به ولى او خواهیم گفت ما در محل قتل كسانش حاضر نبودیم و ما قطعا راست مىگوییم (49)
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿49﴾
و دست به نیرنگ زدند و [ما نیز] دست به نیرنگ زدیم و خبر نداشتند (50)
وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿50﴾
پس بنگر كه فرجام نیرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگى هلاك كردیم (51)
فَانظُرْ كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿51﴾
و این [هم] خانههاى خالى آنهاست به [سزاى] بیدادى كه كردهاند قطعا در این [كیفر] براى مردمى كه مىدانند عبرتى خواهد بود (52)
فَتِلْكَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَةً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿52﴾
و كسانى را كه ایمان آورده و تقوا پیشه كرده بودند رهانیدیم (53)
وَأَنجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَكَانُوا یَتَّقُونَ ﴿53﴾
و [یاد كن] لوط را كه چون به قوم خود گفت آیا دیده و دانسته مرتكب عمل ناشایست [لواط] مىشوید (54)
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿54﴾
آیا شما به جاى زنان از روى شهوت با مردها در مىآمیزید [نه] بلكه شما مردمى جهالتپیشهاید (55)
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿55﴾
و[لى] پاسخ قومش غیر از این نبود كه گفتند خاندان لوط را از شهرتان بیرون كنید كه آنها مردمى هستند كه به پاكى تظاهر مىنمایند (56)
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ ﴿56﴾
پس او و خانوادهاش را نجات دادیم جز زنش را كه مقدر كردیم از باقىماندگان [در خاكستر آتش] باشد (57)
فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِینَ ﴿57﴾
و بارانى [از سجیل] بر ایشان فرو باریدیم و باران هشداردادهشدگان چه بد بارانى بود (58)
وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِینَ ﴿58﴾