تلاوت آیاتی از سوره مباركه یوسف با صدای استاد انور شحات انور

تلاوت تحقیق آیات 1 تا 29 سوره مباركه یوسف انور شحات انور ، این تلاوت در كشور مصر ، شهر قاهره در استودیوی رادیو ذكر اجرا گردیده است

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ



به نام خداوند رحمتگر مهربان



الر تِلْكَ آیَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِینِ ﴿1﴾



الر - آن آیات كتاب آشكار است. (1)







إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿2﴾



ما آنرا قرآن عربی نازل كردیم تا شما درك كنید (و بیندیشید). (2)



... r>


نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ ﴿3﴾



ما بهترین سرگذشتها را بر تو بازگو كردیم، از طریق وحی كردن این قرآن به تو، هر چند پیش از آن از غافلان بودی. (3)







إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ﴿4﴾



(بخاطر آر) هنگامی را كه یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده می‏كنند! (4)







قَالَ یَا بُنَیَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَیَكِیدُوا لَكَ كَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿5﴾



گفت: فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مكن كه برای تو نقشه خطرناك می‏كشند، چرا كه شیطان دشمن آشكار انسان است! (5)







وَكَذَلِكَ یَجْتَبِیكَ رَبُّكَ وَیُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْكَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِیمٌ حَكِیمٌ ﴿6﴾



و اینگونه پروردگارت تو را بر می‏گزیند، و از تعبیر خوابها به تو می‏آموزد، و نعمتش را بر تو و بر آل یعقوب تمام و كامل می‏كند، همانگونه كه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام كرد، پروردگار تو عالم و حكیم است. (6)







لَقَدْ كَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ ﴿7﴾



در (داستان) یوسف و برادرانش نشانه‏ های (هدایت) برای سؤ ال كنندگان بود. (7)







إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿8﴾



هنگامی كه (برادران) گفتند یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدر از ما محبوبترند در حالی كه ما نیرومندتریم، مسلما پدر ما، در گمراهی آشكار است! (8)







اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِیكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ﴿9﴾



یوسف را بكشید یا او را به سرزمین دور دستی بیفكنید تا توجه پدر فقط با شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه می‏كنید و) افراد صالحی خواهید بود! (9)







قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِینَ ﴿10﴾



یكی از آنها گفت یوسف را نكشید و اگر كاری می‏خواهید انجام دهید او را در نهانگاه چاه بیفكنید تا بعضی از قافله‏ ها او را برگیرند (و با خود به مكان دوری ببرند). (10)







قَالُوا یَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ﴿11﴾



(برادران نزد پدر آمدند و) گفتند پدر جان! چرا تو درباره (برادرمان) یوسف به ما اطمینان نمی‏كنی در حالی كه ما خیر خواه او هستیم ؟ (11)







أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿12﴾



او را فردا با ما (بخارج شهر) بفرست تا غذای كافی بخورد و بازی و تفریح كند و ما حافظ او هستیم. (12)







قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ یَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿13﴾



(پدر) گفت من از دوری او غمگین می‏شوم و از این می‏ترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشید! (13)







قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ ﴿14﴾



گفتند اگر او را گرگ بخورد با اینكه ما گروه نیرومندی هستیم ما از زیانكاران خواهیم بود (و هرگز چنین چیزی ممكن نیست). (14)







فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿15﴾



هنگامی كه او را با خود بردند، و تصمیم گرفتند وی را در مخفی گاه چاه قرار دهند ما به او وحی فرستادیم كه آنها را در آینده از این كارشان باخبر خواهی ساخت، در حالی كه آنها نمی‏دانند. (15)







وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یَبْكُونَ ﴿16﴾



شب هنگام در حالی كه گریه می‏كردند بسراغ پدر آمدند. (16)







قَالُوا یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا یُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِینَ ﴿17﴾



گفتند ای پدر ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم و یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را تصدیق نخواهی كرد هر چند راستگو باشیم! (17)







وَجَاءُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿18﴾



و پیراهن او را با خونی دروغین (نزد پدر) آوردند، گفت: هوسهای نفسانی شما این كار را برایتان آراسته! من صبر جمیل می‏كنم (و ناسپاسی نخواهم كرد) و از خداوند در برابر آنچه شما می‏گوئید یاری می‏طلبم (18)







وَجَاءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ یَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَعْمَلُونَ ﴿19﴾



و كاروانی فرا رسید، ماءمور آب را (بسراغ آب) فرستادند، او دلو خود را در چاه افكند، و صدا زد: مژده باد: این كودكی است (زیبا و دوست داشتنی) و این امر را بعنوان یك سرمایه از دیگران مخفی داشتند و خداوند به آنچه آنها انجام می‏دادند آگاه است. (19)







وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ ﴿20﴾



و او را به بهای كمی - چند درهم - فروختند، و نسبت به (فروختن) او بیاعتنا بودند (چرا كه می‏ترسیدند رازشان فاش شود). (20)







وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ یَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿21﴾



و آنكس كه او را از سرزمین مصر خرید بهمسرش گفت: مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما مفید باشد، و یا او را بعنوان فرزند انتخاب كنیم، و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمكن ساختیم، (ما این كار را كردیم) تا تعبیر خواب را بیاموزد و خداوند بر كار خود پیروز است، ولی اكثر مردم نمی‏دانند. (21)







وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿22﴾



و هنگامی كه بمرحله بلوغ و قوت رسید ما حكم و علم به او دادیم و اینچنین نیكوكاران را پاداش ‍ می‏دهیم. (22)







وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿23﴾



و آن زن كه یوسف در خانه او بود از او تمنای كامجوئی كرد و درها را بست و گفت بشتاب بسوی آنچه برای تو مهیاست! (یوسف) گفت پناه می‏برم بخدا، او (عزیز مصر) صاحب نعمت من است، مقام مرا گرامی داشته (آیا ممكن است به او ظلم و خیانت كنم ؟) مسلما ظالمان رستگار نمی‏شوند. (23)







وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ﴿24﴾



آن زن قصد او را كرد، و او نیز - اگر برهان پروردگار را نمی‏دید - قصد وی را - مینمود، اینچنین كردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود. (24)







وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿25﴾



و هر دو بسوی در دویدند (در حالی كه همسر عزیز، یوسف را تعقیب می‏كرد و پیراهن او را از پشت پاره كرد و در این هنگام آقای آن زن را دم در یافتند! آن زن گفت: كیفر كسی كه نسبت به اهل تو اراده خیانت كند جز زندان و یا عذاب دردناك چه خواهد بود؟! (25)







قَالَ هِیَ رَاوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِینَ ﴿26﴾



(یوسف) گفت او مرا با اصرار بسوی خود دعوت كرد و در این هنگام شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد كه اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده آن زن راست می‏گوید و او از دروغگویان است. (26)







وَإِنْ كَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿27﴾



و اگر پیراهنش از پشت سر پاره شده آن زن دروغ می‏گوید و او از راستگویان است. (27)







فَلَمَّا رَأَى قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَیْدِكُنَّ إِنَّ كَیْدَكُنَّ عَظِیمٌ﴿28﴾



هنگامی كه (عزیز مصر) دید پیراهن او (یوسف) از پشت سر پاره شده گفت این از مكر و حیله شماست كه مكر و حیله شما زنان عظیم است. (28)







یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِی لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِینَ﴿29﴾



یوسف! از این موضوع صرفنظر كن، و تو ای زن نیز از گناهت استغفار كن كه از خطاكاران بودی. (29)

1399/09/01
|
09:26
دسترسی سریع