تلاوت آیاتی از سوره مباركه كهف با صدای استاد سعید مسلم(آیات قسمت 52 برنامه قرار تلاوت)
این تلاوت شامل آیات 60 تا آخر سوره مباركه كهف می باشد.
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا ﴿60﴾
و [یاد كن] هنگامى را كه موسى به جوان [همراه] خود گفت دست بردار نیستم تا به محل برخورد دو دریا برسم هر چند سالها[ى سال] سیر كنم (60)
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿61﴾
پس چون به محل برخورد دو [دریا] رسیدند ماهى خودشان را فراموش كردند و ماهى در دریا راه خود را در پیش گرفت [و رفت] (61)
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا ﴿62﴾
و هنگامى كه [از آنجا] گذشتند [موسى] به جوان خود گفت غذایمان را بیاور كه راستى ما از این سفر رنج بسیار دیدیم (62)
قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا ﴿63﴾
گفت دیدى وقتى به سوى آن صخره پناه جستیم من ماهى را فراموش كردم و جز شیطان [كسى] آن را از یاد من نبرد تا به یادش باشم و به طور عجیبى راه خود را در دریا پیش گرفت (63)
قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا ﴿64﴾
گفت این همان بود كه ما مى جستیم پس جستجوكنان رد پاى خود را گرفتند و برگشتند (64)
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا ﴿65﴾
تا بنده اى از بندگان ما را یافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بودیم (65)
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿66﴾
موسى به او گفت آیا تو را به شرط اینكه از بینشى كه آموخته شده اى به من یاد دهى پیروى كنم (66)
قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾
گفت تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى (67)
وَكَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿68﴾
و چگونه مى توانى بر چیزى كه به شناخت آن احاطه ندارى صبر كنى (68)
قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَكَ أَمْرًا ﴿69﴾
گفت ان شاء الله مرا شكیبا خواهى یافت و در هیچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد (69)
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَنْ شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿70﴾
گفت اگر مرا پیروى مى كنى پس از چیزى سؤال مكن تا [خود] از آن با تو سخن آغاز كنم (70)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا إِمْرًا ﴿71﴾
پس رهسپار گردیدند تا وقتى كه سوار كشتى شدند [وى] آن را سوراخ كرد [موسى] گفت آیا كشتى را سوراخ كردى تا سرنشینانش را غرق كنى واقعا به كار ناروایى مبادرت ورزیدى (71)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿72﴾
گفت آیا نگفتم كه تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى (72)
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا ﴿73﴾
[موسى] گفت به سبب آنچه فراموش كردم مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگیر (73)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُكْرًا ﴿74﴾
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آیا شخص بى گناهى را بدون اینكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى (74)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿75﴾
گفت آیا به تو نگفتم كه هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى (75)
قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْرًا ﴿76﴾
[موسى] گفت اگر از این پس چیزى از تو پرسیدم دیگر با من همراهى مكن [و] از جانب من قطعا
معذور خواهى بود (76)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿77﴾
پس رفتند تا به اهل قریه اى رسیدند از مردم آنجا خوراكى خواستند و[لى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى كردند پس در آنجا دیوارى یافتند كه مى خواست فرو ریزد و [بنده ما] آن را استوار كرد [موسى] گفت اگر مى خواستى [مى توانستى] براى آن مزدى بگیرى (77)
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا ﴿78﴾
گفت این [بار دیگر وقت] جدایى میان من و توست به زودى تو را از تاویل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت (78)
أَمَّا السَّفِینَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ یَأْخُذُ كُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا ﴿79﴾
اما كشتى از آن بینوایانى بود كه در دریا كار میكردند خواستم آن را معیوب كنم [چرا كه] پیشاپیش آنان پادشاهى بود كه هر كشتى [درستى] را به زور مى گرفت (79)
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَكُفْرًا ﴿80﴾
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و كفر بكشد (80)
فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿81﴾
پس خواستیم كه پروردگارشان آن دو را به پاكتر و مهربانتر از او عوض دهد (81)
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِكَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا ﴿82
﴾و اما دیوار از آن دو پسر [بچه] یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى متعلق به آن دو بود و پدرشان [مردى] نیكوكار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [یتیم] به حد رشد برسند و گنجینه خود را كه رحمتى از جانب پروردگارت بود بیرون آورند و این [كارها] را من خودسرانه انجام ندادم این بود تاویل آنچه كه نتوانستى بر آن شكیبایى ورزى (82)
وَیَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿83﴾
و از تو در باره ذوالقرنین مى پرسند بگو به زودى چیزى از او براى شما خواهم خواند (83)
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿84﴾
ما در زمین به او امكاناتى دادیم و از هر چیزى وسیله اى بدو بخشیدیم (84)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿85﴾
تا راهى را دنبال كرد (85)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿86﴾
تا آنگاه كه به غروبگاه خورشید رسید به نظرش آمد كه [خورشید] در چشمه اى گلآلود و سیاه غروب مى كند و نزدیك آن طایفه اى را یافت فرمودیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا عذاب مى كنى یا در میانشان [روش] نیكویى پیش مى گیرى (86)
قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا ﴿87﴾
گفت اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهیم كرد سپس به سوى پروردگارش بازگردانیده مى شود آنگاه او را عذابى سخت خواهد كرد (87)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿88﴾
و اما هر كه ایمان آورد و كار شایسته كند پاداشى [هر چه] نیكوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به كارى آسان واخواهیم داشت (88)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿89﴾
سپس راهى [دیگر] را دنبال كرد (89)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿90﴾
تا آنگاه كه به جایگاه برآمدن خورشید رسید [خورشید] را [چنین] یافت كه بر قومى طلوع میكرد كه براى ایشان در برابر آن پوششى قرار نداده بودیم (90)
كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿91﴾
این چنین [مى رفت] و قطعا به خبرى كه پیش او بود احاطه داشتیم (91)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾
باز راهى را دنبال نمود (92)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَكَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾
تا وقتى به میان دو سد رسید در برابر آن دو [سد] طایفه اى را یافت كه نمى توانستند هیچ زبانى را بفهمند (93)
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾
گفتند اى ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد مى كنند آیا [ممكن است] مالى در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدى قرار دهى (94)
قَالَ مَا مَكَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَكُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا ﴿95﴾
گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمكن داده [از كمك مالى شما] بهتر است مرا با نیرویى [انسانى] یارى كنید [تا] میان شما و آنها سدى استوار قرار دهم (95)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾
براى من قطعات آهن بیاورید تا آنگاه كه میان دو كوه برابر شد گفت بدمید تا وقتى كه آن [قطعات] را آتش گردانید گفت مس گداخته برایم بیاورید تا روى آن بریزم (96)
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾
[در نتیجه اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند (97)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ﴿98﴾
گفت این رحمتى از جانب پروردگار من است و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد آن [سد] را درهم كوبد و وعده پروردگارم حق است (98)
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿99﴾
و در آن روز آنان را رها مى كنیم تا موجآسا بعضى با برخى درآمیزند و [همین كه] در صور دمیده شود همه آنها را گرد خواهیم آورد (99)
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِینَ عَرْضًا ﴿100﴾
و آن روز جهنم را آشكارا به كافران بنماییم (100)
الَّذِینَ كَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِكْرِی وَكَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا ﴿101﴾
[به] همان كسانى كه چشمان [بصیرت]شان از یاد من در پرده بود و توانایى شنیدن [حق] نداشتند (101)
أَفَحَسِبَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِینَ نُزُلًا ﴿102﴾
آیا كسانى كه كفر ورزیده اند پنداشته اند كه [مى توانند] به جاى من بندگانم را سرپرست بگیرند ما جهنم را آماده كرده ایم تا جایگاه پذیرایى كافران باشد (102)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿103﴾
بگو آیا شما را از زیانكارترین مردم آگاه گردانم (103)
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿104﴾
[آنان] كسانى اند كه كوشششان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى پندارند كه كار خوب انجام مى دهند (104)
أُولَئِكَ الَّذِینَ كَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿105﴾
[آرى] آنان كسانى اند كه آیات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (105)
ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿106﴾
این جهنم سزاى آنان است چرا كه كافر شدند و آیات من و پیامبرانم را به ریشخند گرفتند (106)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿107﴾
بى گمان كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كرده اند باغهاى فردوس جایگاه پذیرایى آنان است (107)
خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿108﴾
جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمى كنند (108)
قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿109﴾
بگو اگر دریا براى كلمات پروردگارم مركب شود پیش از آنكه كلمات پروردگارم پایان پذیرد قطعا دریا پایان مى یابد هر چند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم (109)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿110﴾
بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى شود كه خداى شما خدایى یگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به كار شایسته بپردازد و هیچ كس را در پرستش پروردگارش شریك نسازد (110)