دامن آلوده و بار گناه آورده ام
یا امام رئوف
دامن آلوده و بار گناه آورده ام
گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر كه بودم هر كه هستم با كسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آورده ام
هر كه آرد تحفه ای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و كوه گناه آورده ام
در كرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام
بر كبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندم اشكی كه در این بارگاه آورده ام
ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل
نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام
نی عجل با كوه عصیان عفو، نازم را كشد
رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام
ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم كرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
.