برنامه "حكایت جاودانگی" پنجشنبه 20 آبان ماه ، به زندگینامه شهید " علیرضا عاصمی " خواهد پرداخت.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی رادیو قرآن، حكایت جاودانگی با موضوع گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای تفحص و شهدای مدافع حرم و نگاهی به سیره قرآنی آن عزیزان از رادیو قرآن پخش می شود.
معرفی كتاب، گزید ه ای از وصیتنامه شهید و فرازهای قرآنی آن، خاطرات شهید از زبان همسر، روایت گوشه ای از زندگی شهید با صدای وی و خانواده، پخش گوشه ای از فیلم، كلیپ و یا سریالی كه با محوریت زندگی شهید مورد نظر ساخته شده و گزارش مردمی از بخش های مختلف این برنامه مستد-تركیبی است.
بر اساس این گزارش حكایت جاودانگی در برنامه روز پنجشنبه 20 آبان ماه به زندگینامه شهید " علیرضا عاصمی " از فرماندهان دلاور تخریب خواهد پرداخت.
سردار شهید علیرضا عاصمی در سال 1341 در كاشمر متولد شد. دوران تحصیل خود را تا پایان دوران دبیرستان در كاشمر پشت سر گذاشت. در دوران انقلاب نقش بهسزایی داشت. مسئول گروه هنری انجمن اسلامی بود. با پیروزی انقلاب و تشكیل نهادهای مختلف انقلابی در نهادهایی چون سپاه، كمیته، جهاد به فعالیت مشغول شد. با آغاز جنگ جزو اولین افرادی افرادی بود كه به جبهه اعزام شد.
بیش از 72 ماه در جبهه حضور داشت و در این مدت شهامت، عرفان، تخصص، تعهد و تعبد و خوشرفتاری اش زبانزد خاص و عام بود. در اكثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف از خط شكن تا فرمانده حضوری فعال داشت. تخصص شهید علیرضا عاصمی در امر تخریب بود و همواره تلاش داشت به تازه ترین اطلاعات علمی راجع به تخریب دست یابد و عموماً موفق بود. او با چاپ كتابهایی در زمینه جنگ و خنثی كردن مین و انفجار در زمینه آموزش به دیگر همرزمانش كمك شایانی كرد.
با شروع جنگ با وجود سن كم جزو اولین گروه اعزامی راهی میدان جنگ شد و بعد از گذشت چند هفته به سوسنگرد رفت و چندی بعد خنثی كردن مین های مختلف رافراگرفت و به عنوان فرمانده گروهی از تخریب چی ها معرفی شد و در عملیات طریق القدس حضور یافت.پس از آن در عملیات های دیگری نیز شركت كرد و بارها زخم عشق را بر جان خرید. سال 1362 در حالیكه از مدت ها پیش به عنوان جانشین تخریب قرارگاه كار می كرد، به عنوان فرمانده تخریب قرارگاه كربلا انتخاب شد. علی رضا با استفاده از فرصت هایی كه گهگاه به دست می آورد، دیپلم خود را سال 1361 گرفت و در سال 1363 در مركز تربیت معلم شهید باهنر تهران پذیرفته شد.طراحی جنگ افزارهای مورد نیاز در عملیات از ویژگی های دیگر علی رضا بود. تهیه فرش برزنتی برای گستردن روی سیم خاردار، آتشبار آرپی چی، موشك برای انهدام دژ دشمن و تهیه انواع تله های انفجاری از آن جمله بودند .با پیگیری علی رضا، در اواخر شهریور ماه 1362 بخشی از بیابان جاده اهواز آبادان برای بنای اردوگاه نیروهای تخریب در نظر گرفته شد. بنای اولیه اردوگاه با یك تانكر و چند چادر گذاشته شد. بعدها مقدمات ساخت سوله و نمازخانه اردوگاه فراهم شد.در پائیز 1362 ازدواج كرد و صاحب فرزندی به نام رسول
شد. در عملیات والفجر 8، علی به عادت كمبود كلسیم، دستهایش تركیدگی پیدا كرد. چند روز بعد هم شیمیایی شد اما علی رغم آن كه دو هفته استراحت مطلق داشت، سریع به منطقه برگشت.در سال 1365 عازم تیپ ویژه پاسداران در باختران شد. این تیپ تحت امر قرارگاه رمضان قصد انجام سلسله عملیات برون مرزی را داشت. از این رو علی رضا به خاك عراق رفت و در بازگشت در عملیات فتح 1، 2و 3 شركت كرد . سرانجام در سیزدهم دی ماه سال 1365 در ساعت 3 بعدازظهر به هنگام تخریب بمبی در چاله ای در خارج از شهر باختران در سن 24 سالگی به همراه سه تن از یارانش به شهادت رسید
شهید علیرضا عاصمی هم اكنون در كنار آرامگاه شهید مدرس در جوار مزار برادر شهیدش در كاشمر آرمیده است.
محمد عاصمی، پدر شهید عاصمی میگوید :«قبل از انقلاب، علی و دوستانش با موتورسیكلت برای پخش كردن اعلامیههای امام(ره) در شهر تردد میكردند و به دلیل اینكه همیشه لباس مبدل میپوشید مأموران نمیتوانستند او را شناسایی كنند. گر چه یكی دو مرتبه كارهای او لو رفت و از طرف شهربانی مرا احضار كردند اما ما اعتنایی نكردیم».
نخستین برخورد شهید علیرضا عاصمی با مین و تخریب ،از زبان خودش كه در جعبه خاطراتش یافت شده، شنیدنی است، «داخل سنگر بودم كه یكی آمد و گفت: علی! در 200 متری ما جعبههای سفیدی است كه درب سبز رنگی دارد، عكس تاج روی آن و مقداری خاك هم روی آنها ریختهاند؛ اگر نزدیك آنها بشویم منفجر میشود».
از سنگر بیرون آمدیم، مقداری جلو رفتیم، ولی از ترس نزدیك نشدیم. رفتیم به ارتشیها گفتیم، گفتند اسم اینها مینهای 19 ضدتانك است، شما هم نزدیك آنها نشوید.
گفتیم اگر اینطوری است، بدهید ببریم جلوی عراقیها بگذاریم، چرا جلوی سنگرهای خودمان گذاشتهاید؟ من مسئول بچهها بودم. دوباره با ارتشیها صحبت كردم. جناب سروان به من گفت: بچه بسیجی! اینها دو سال دوره آموزشی نیاز دارد. آمدم به بچهها گفتم. یكی از آنها اعتراض كرد كه چرا خودشان جلوی عراقیها نمیبرند؟
آن قدر آن روز به سنگر ارتش رفتیم و برگشتیم كه قرار شد مینها را از جلوی خودمان بردارند، فردا صبح ساعت 10 دو تا تویوتا از اهواز آمد از خط ما رد شد و تا بچهها خواستند جلویشان را بگیرند؛ یكدفعه صدای انفجار آمد، چون بچههای سپاه روی مین رفته بودند. دست و پای قطع شده و پیكرهای متلاشی آنان مرا تحریك كرد تا به دنبال آموزش مین بروم.
علی حیدری، معاون سردار شهید علیرضا عاصمی می گوید: برخورداری از نبوغ فكری از خصوصیات منحصر به فرد شهید عاصمی بود..سردار شهید عاصمی بیش از 13 طرح، اختراع و ابتكار نظامی از جمله «موشك ذوالفقار»، «آتشبار آر.پی.جی»، «سیم خارداربر هیدرولیكی» و موارد دیگر را در طول جنگ تحمیلی به ثبت رساند. او در بیشتر رشتههای نظامی سرآمد بود و بعدها در كسوت فرماندهی تخریب چندین تیپ و لشگر و قرارگاه از جمله قرارگاه خاتمالانبیا(ص)، كربلا، نجف اشرف، لشكر امام علی(ع) و تیپ 43 ویژه پاسداران آثار فراوانی از خود بر جای گذاشت
راضیه آیتاللهی، مادر شهیدان علی و عباس عاصمی می گوید: «اینها امانتهایی بودند كه خداوند متعال به ما داده بود و تا زمانی كه مقدر بود برای ما نگه داشت و پس از آن امانتهای خود را در فاصله سه سال از ما گرفت. امانت اولی سوخت و امانت دومی بدنش در زیر بمب 750 پوندی تكه تكه شد. میگفتم اگر جنازه عباس را ندیدم، جنازه علی را خواهم دید و او را به سینه میگیرم تا قلبم آرام شود. ولی افسوس كه آن قد رسا و اندام زیبا، یك بقچه بیشتر نبود.»
بخشی از دلنوشته «رسول عاصمی» فرزند شهید «علیرضا عاصمی» در سالروز شهادت پدر؛
پدر، تو توی همه عكسها لبخند میزنی، مثل من كه هر صبح به عكسات لبخند میزنم. تو تمام مین هایی كه راه آسمان را بسته بودند خنثی كردی، تمام بمبهای جهان را، الا یكی كه آن هم روی پل بازگشت خودت بود، پل پشت سرت را خراب كردی و به جلو پرواز كردی، طوری كه حتی پرهای سوختهات هم به ما نرسید. فرشتهها چطور تو را قسمت كردند كه سهم خاك یك مچ دست شد و سهم ما یك قاب عكس دیواری؟! این انصاف نیست، من از پدرم حتی خاطره هم ندارم! از تو به زمین چند اختراع رسید كه جان خیلیها را نجات داد، نام تو را روی چند خط تولید بزرگ گذاشتند، نام تو را توی كتابها نوشتند، هرچند، تو در آسمان معروفتر از اینهایی! این باغ هنوز میتوانست بار بدهد، اگر آتش، دامن تو و هم خونهای تو را نگرفته بود، حالا شاید روزگار بهتری داشتم، میشد كه شهر از این آبادتر باشد، میتوانستیم، نشد. پدر اگر خدا تو را اینگونه می خواست حرفی نیست، الهی خشنودا به رضائك! لبخندت برای من بس است. به گزارش حیات، علی عاصمی سه روز بعد از اینكه جنازه برادر شهیدش را درست در روز تولد برادر كوچكترش به مشهد آوردند به جبهه برگشت و در جواب اعتراض خانواده گفت: مگر جنگ سهمیه دارد كه ما سهم خود را ادا كرده باشیم؟! نام برادر شهید را روی نوزاد خانواده گذاشت و رفت تا در چنین روزی در آسمان آرام گرفت. گفت: مرا كنار برادرم خاك كنید و روی قبرم بنویسید الهی رضا به رضائك.»
« نگین تخریب » عنوان كتابی است كه درباره شهید علیرضا عاصمی منتشر شده است . این كتاب به قلم مجید جعفر آبادی كه با هدف گرامیداشت مقام سردار شهید علیرضا عاصمی به چاپ رسیده، حاوی برخی خاطرات و حماسه های دلیرانه این سردار بزرگ است. این اثر در قالب 14فصل و با عناوین مختلف گردآوری شده است از جمله: لبخند نمكین ـ بچه بسیجی ـ یادگاری ـ وحماسه خندق .
شهید علیرضا عاصمی در مهندسی رزم نخبه بود و مؤید آن سلسله درسهای او در دانشكده و دوره عالی فرماندهی است.
لازم به ذكر است ،برنامه حكایت جاودانگی كاری گروه اطلاع رسانی و محافل رادیو قرآن به تهیه كنندگی سمیرا قنبری، گویندگی علیرضا كریمی ، روایتگری فضه سادات حسینی می باشد كه پنجشنبه ها ساعت 16:30 به مدت 25 دقیقه از رادیو قرآن پخش می شود.
مخاطبان در سرتاسر دنیا می توانند از طریق وب سایتWWW.radioquran.IR از پخش زنده شبكه استفاده و در جریان آخرین خبرهای رادیو قرآن قرار بگیرند.
از طریق موج اف.ام ردیف 100 مگاهرتز شنونده ما باشید.
📻 fm 100 mhz
آدرس صفحات رادیو قرآن در فضای مجازی:
🌐 www.radioquran.ir
instagram.com/radioquran_ir 🆔
http://sapp.ir/radioquran 🆔
https://www.aparat.com/radioquran.ir 🆔
راه های ارتباطی ما:
📩 30000100
☎️ 02122051632_02122043017