برنامه "حكایت جاودانگی" پنجشنبه 29 مهر ماه ، به زندگینامه امیر سرلشكر شهید "حسن اقارب پرست" از فرماندهان و نوابغ نظامی ایران خواهد پرداخت.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی رادیو قرآن، حكایت جاودانگی با موضوع گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای تفحص و شهدای مدافع حرم و نگاهی به سیره قرآنی آن عزیزان از رادیو قرآن پخش می شود.
معرفی كتاب، گزید ه ای از وصیتنامه شهید و فرازهای قرآنی آن، خاطرات شهید از زبان همسر، روایت گوشه ای از زندگی شهید با صدای وی و خانواده، پخش گوشه ای از فیلم، كلیپ و یا سریالی كه با محوریت زندگی شهید مورد نظر ساخته شده و گزارش مردمی از بخش های مختلف این برنامه مستد-تركیبی است.
بر اساس این گزارش حكایت جاودانگی در برنامه روز پنجشنبه 29 مهر ماه به زندگینامه امیر سرلشكر شهید "حسن اقارب پرست" از فرماندهان و نوابغ نظامی ایران خواهد پرداخت.
سرلشكر شهید حسن اقارب پرست در اردیبهشت ماه سال 1325 در خانواده ای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج محمد رحیم از جمله افراد معتمد و متدین شهر به شمار می آمد.
حسن كودكی را در میان جو مذهبی و معتقد خانواده سپری كرد و وارد دبیرستان شد. با ورود به دبیرستان، فعالیت های مذهبی و فرهنگی اش شدت یافت و در كنار دروس تحصیلی، مطالعه كتاب های آموزنده و مفید، شركت در جلسات مذهبی و فراگیری درس عربی را نیز سرلوحه اقداماتش قرار داد. در سال 1343 دیپلمش را در رشته ریاضی دریافت كرد و پس از مشورت و تفكر و تحقیق، تحصیل در دانشكده افسری ارتش را برای مسیر زندگی انتخاب نمود. دوره سه ساله دانشكده افسری را در كنار دوستانی چون شهید كلاهدوز با موفقیت طی كرده، برای گذراندن دوره مقدماتی زرهی به شیراز منتقل شد. او همیشه تلاش میكرد تا از كارمندان ممتاز باشد و فنون نظامی را به نحو احسن یاد بگیرد، تا در مواقع لزوم، سربازی مفید برای اسلام باشد. همچنین از ورزش نیز غافل نمی شد و از اسب سواران خوب ارتش و عضو تیم چوگان ارتش بود. در سال 1350 با بهترین یار زندگی اش آشنا شد و با او پیوند مقدس همسری بست كه حاصل این پیوند چهار پسر بود. دو سال بعد برای تكمیل آموخته هایش راهی سفری كوتاه به خارج از كشور شد. او با كمك دیگر هم قطارانش توانسته بود ارتباطات خوبی با افراد متعهد ارتش كه در جای جای بدنه این نیروی نظامی حضور داشتند، هسته های مقاومت را در یگان ها و پادگان ها تشكیل دهند . پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همین كار باعث پایداری ارتش جمهوری اسلامی شد.
شهید اقارب پرست، در سال 1352، برای طی دوره تانك چیفتن به كشور انگلستان اعزام شد و با دنیایی تجربه و اندوخته برگشت و در بازگشت از سفر، به زیارت خانه خدا رفت و حج عمره را به جای آورد.
این امیر سرافراز ارتش، موسس كارگاه عملیاتی كلاسهای ضد میكربی - شیمیایی در مركز زرهی شیراز بود و در كنار آموزش نظامیان با اصول جنگ های میكربی از هدف خود كه برای آن به استخدام ارتش در آمده بود غافل نماند و به جمع آوری نیروهای متعهد در ارتش پرداخت و اعضای جدیدی به گروه سازمان مخفی خود وارد كرد.
شهید اقارب پرست مدتی بعد، برای طی دورهای دیگر به آمریكا رفت و در بازگشت از طریق تركیه به عراق عزیمت كرد و در آنجا به عتبات عالیات مشرف شد و با روحیهای بالاتر و شوقی بیشتر به فعالیت پرداخت .در سال 1354، شهید كلاهدوز به تهران منتقل شد و در تهران جبهه ای جدید بر ضد رژیم طاغوت گشود و حسن تنها ماند.
در سال 1356 كه علائم نارضایتی مردم در ادامه روند مبارزات تاریخی امام خمینی(ره)، امكان بروز و ظهور مجدد یافت، شهید اقارب پرست كه برای این روزها ثانیه شماری می كرد فعالیت خود را گسترده تر و حتی كمی علنی تر كرد و با كمك كلاهدوز، به سازماندهی نیروهای انقلابی پرداخت.
شهید اقارب پرست در بهمن ماه سال 57 به مدرسه رفاه – ستاد استقبال از امام (ره) – پیوست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در «كمیته انقلاب» در ستاد مشترك ارتش حضوری فعال یافت. وی پس از انسجام اولیه ارتش به «اداره دوم ستاد مشترك» منتقل شد و با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه به «لشگر 92 زرهی» در خرمشهر پیوست. شهید اقارب پرست به رغم اینكه كاندیدای فرماندهی ستاد مشترك ارتش و تصدی پست وزارت دفاع بود، با انتخاب شخصی به نیروی زمینی پیوست و معاونت عملیات «لشگر 92 زرهی اهواز» را بر عهده گرفت.
شهید حسن اقارب پرست با پیروزی انقلاب، حیاتی دوباره در رگ هایش جاری شد و به سالم سازی و تقویت ارتش جمهوری اسلامی ایران پرداخت. هنگامیكه اولین ضربات سخت مستكبران به انقلاب اسلامی در قالب حمله عراق به مرزهای كشور آغاز شد، به خرمشهر رفت و همراه دیگر رزمندگان به دفاع از آن پرداخت، اما در آخرین روزهای مقاومت خرمشهر، با گلوله دشمن، از ناحیه گلو مجروح و به تهران منتقل شد.. او پس از سقوط خرمشهر و بهبودی زخمش، به آبادان رفت و گروه رزمی المهدی را با همكاری یارانش سازماندهی كرد. اوایل سال 1362 پس از دو سال خدمت در اداره دوم ارتش، دوباره به جنوب بازگشت و در لشگر 92 زرهی اهواز به فعالیت هایش ادامه داد. همیشه می گفت: نور الهی در جبهه متجلی است، آنجا جایگاه تزكیه نفس است.
صبح روز بیست و پنجم مهرماه سال 1363 شهید حسن اقارب پرست هنگامی كه به همراه عده ای از فرماندهان، از جزایر مجنون بازدید میكرد، آخرین گام هایش را در طی طریق حق، بر خاك های سرخ جبهه جنوب نهاد و «اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلك» را آمین گفت. لحظاتی بعد خمپاره ای فرود آمد و خون سرخ او را بر زمین جاری ساخت.
آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب و فرمانده كل قوا در یكی از بیانات خود در 22 فروردین ماه سال 1382 و در نماز جمعه تهران فرمودند: «من مایلم اینجا یادی از «محمّد جهانآرا» شهید عزیزِ خرمشهر و شهدایی كه در خرمشهرِ مظلوم آنطور مقاومت كردند بكنم. آنروزها بنده در اهواز از نزدیك شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروی مسلّحی نداشت؛ نه كه صدوبیست هزار نداشت بلكه 10 هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانك تعمیریِ از كار افتاده را مرحوم شهید «اقاربپرست» - كه افسر ارتشی بسیار متعهّدی بود - از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمیر كرد. (البته این مال بعد است. در قسمت اصلیِ خرمشهر كه نیرویی نبود). محمّد جهانآرا و دیگر جوانان ما در مقابل نیروهای مهاجم عراقی - یك لشكر مجهّز زرهی عراقی با یك تیپ نیروی مخصوص و با نود قبضه توپ كه شب و روز روی خرمشهر میبارید - سی و پنج روز مقاومت كردند. همانطور كه روی بغداد موشك میزدند، خمپارهها و توپهای سنگین در خرمشهر روی خانههای مردم مرتّب میباریدند. با اینحال جوانان ما سی و پنج روز مقاومت كردند؛ اما بغداد سه روزه تسلیم شد!»
خانم كلاهدوز، همسر شهید اقاربپرست و خواهر شهید كلاهدوز نیز درباره این شهید میگوید : «بارها در فراق او به سر میبردیم و از او میخواستیم كمی خشونت داشته باشد. كمی ما را ناراحت كند، تا در فراقش نسوزیم. در جواب فقط میخندید. هرگز در منزل از او تندی ندیدیم. هر روز كه از زندگی مشترك من با او میگذشت، به عظمت روحی و بزرگواری او پی میبردم و در مقابل این همه عظمت سعی میكردم كه من هم به خواستههای این بزرگوار جامه عمل بپوشانم و به مرور خودم را در وجود او مستغرق بدانم. دیگر به واژه همسر بودن او فكر نمیكردم، بلكه خود را خدمتگزار این مرد میدانستم. هر وقت در مجلسی برایش از كسانی كه خدمت حضرت مهدی(عج)رسیدهاند میگفتم، آن چنان با صدای بلند گریه میكرد كه ما را هم منقلب میكرد. همیشه تأكید داشت كه زندگی باید الگو داشته باشد. الگوی ما حضرت محمد(ص) و دوازده امام(ع) و برای شما حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) هستند. به زندگی این بزرگان نگاه كن و برای خودت برنامهریزی كن. ».
نشان فداكاری كه اعطایی مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) به ارتش جمهوری اسلامی ایران است در سال 99 به شهید والامقام ارتش اسلام؛ «سرلشكر حسن اقاربپرست» كه سرسختانه در خط مقدم دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایستادهاند تعلق گرفت و از سوی فرمانده كل ارتش به خانواده این شهید معزز اهدا شد.
این فرمانده لایق، هرگز اسیر مقام دنیوی نشد و هر روز ایمان خود را تقویت كرد تا آن جا كه لیاقت رفتن به میهمانی خدا را پیدا كرد و آسمانی شد. یاد و خاطره این شهید سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران جاودانه به یادگار خواهد ماند و سرخی فلق، داستان ایثار و مردانگی های او را در دفاع از میهن و ایران اسلامی هر روز تكرار خواهد كرد.
بصیراقارب پرست فرزند شهید حسن اقارب پرست میگوید: پدرم وقتی كه می خواست به جبهه برود به من سفارش های زیادی می كرد. یكی از سفارشهای او در مورد قرآن بود. او خیلی ما را به خواندن قرآن تشویق می كرد. روی نماز و برنامه های دینی تاكید زیادی داشت. در آخرین جمعه ای كه پیش ما بود و قراربود عصر به جبهه برود ما را به جلسه ی قرآن برد. پس از مراجعت به منزل هنگام عصر در حین رفتن به جبهه مرا پیش خود برد و گفت: «امكان زیاد دارد كه دیگر برنگردم. مواظب مادرت باش. نمازهایت را به موقع بخوان. خواندن قرآنت را ادامه بده و در جلسات قرآن شركت كن» این سفارش همیشگی او بود.
درآن روزها وقتی كه از پدرم سوال می كردم درجه شما چیست؟ به من میگفت: «من سرباز امام زمان (عج) هستم »بعد از مدتی كه ما را به جبهه جنوب در اهواز برد، در داخل سنگرش بر روی آهنی نوشته شده بود: «معاونت لشكر» من در آن هنگام متوجه شدم كه سمت پدرم چیست و چه احترامی در میان مردم دارد. اكنون امیدوارم در نزد خداوند مقامی بیش از این ها داشته باشد. او همیشه می گفت: مقام دنیا مقامی نیست، بلكه مقام روز قیامت، مقام با ارزشی است كه خداوند آن را به هر انسانی نمی دهد.
برادر شهید اقارب پرست میگوید :
شهیدحسن اقارب پرست عاشق شهادت بود و بارها و بارها به ما توصیه كرده بود كه اگر من شهید شوم در مراسم ختم من برای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) گریه كنید و در ثوابش مرا شریك كنید. او برای شهادت آنقدر اعتقاد داشت كه مرتب از همسرش می خواست كه برای او آرزوی شهادت بكند.
او می گفت: «تعلقات شما به من باعث شده كه من تا كنون شهید نشده ام» بارها به خانمش و گاهی هم به پدرم اصرار می كرد «دعا كنید تا شهید شوم» و بالاخره آنها دعا كردند. وقتی پدرم خبر شهادت برادرم را شنید در حالیكه بغض گلویش را می فشرد گفت: «حسن خیلی باصفا بود»
لازم به ذكر است ،برنامه حكایت جاودانگی كاری گروه اطلاع رسانی و محافل رادیو قرآن به تهیه كنندگی سمیرا قنبری، گویندگی یاسر دعاگو ، روایتگری فضه سادات حسینی می باشد كه پنجشنبه ها ساعت 16:30 به مدت 25 دقیقه از رادیو قرآن پخش می شود.
مخاطبان در سرتاسر دنیا می توانند از طریق وب سایتWWW.radioquran.IR از پخش زنده شبكه استفاده و در جریان آخرین خبرهای رادیو قرآن قرار بگیرند.
از طریق موج اف.ام ردیف 100 مگاهرتز شنونده ما باشید.
📻 fm 100 mhz
آدرس صفحات رادیو قرآن در فضای مجازی:
🌐 www.radioquran.ir
instagram.com/radioquran_ir 🆔
http://sapp.ir/radioquran 🆔
https://www.aparat.com/radioquran.ir 🆔
راه های ارتباطی ما:
📩 30000100
☎️ 02122051632_02122043017