حكایت جاودانگی این هفته از شهید "مهدی زین الدین"+ زندگینامه

برنامه حكایت جاودانگی در هفته ی جاری به زندگینامه شهید "مهدی زین الدین" می پردازد.

1398/09/05
|
09:54

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی رادیو قرآن، برنامه ی حكایت جاودانگی با موضوع گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم و نگاهی به سیره قرآنی آن عزیزان هر هفته از رادیو قرآن پخش می شود.
معرفی كتاب، گزیده ای از وصیتنامه شهید و فرازهای قرآنی آن، خاطرات شهید از زبان همسر، روایت گوشه ای از زندگی شهید با صدای وی و خانواده، پخش گوشه ای از فیلم، كلیپ و یا سریالی كه با محوریت زندگی شهید مورد نظر ساخته شده و گزارش مردمی از بخش های مختلف این برنامه مستد-تركیبی است.
در برنامه روز پنجشنبه 7 آذرماه به زندگینامه "شهید مهدی زین الدین پرداخته خواهد شد.
حكایت جاودانگی كاری گروه اطلاع رسانی و محافل به تهیه كنندگی سمیرا قنبری، گویندگی علیرضا كریمی، روایتگری فضه سادات حسینی و گزارشگری كامران برومیده، روزهای پنجشنبه ساعت 18:20 به مدت 30 دقیقه از رادیو قرآن پخش می شود.

زندگی‌نامه شهید مهدی زین الدین

شهید مهدی زین الدین فرمانده لشكر 17 علی ابن ابیطالب (ع)، به همراه برادرش مجید كه مسئولیت اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشكر را بر عهده داشت برای شناسایی منطقه عملیاتی از كرمانشاه به سمت سردشت حركت كردند آن هنگام به شهادت رسید. در این گزارش بخش‌هایی از زندگی این شهید رامرور می‌كنیم.

جنگی كه در شهریور 1359 هجری شمسی توسط دیكتاتور معدوم عراق، صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ ظهور اسطوره‌هایی رادر پی داشت كه غیر از تاریخ صدر اسلام، در هیچ برهه‌ای از تاریخ بشرنشانی از آن‌ها نیست. ومهدی زین الدین یكی از این اسطوره هاست؛ اسطوره‌ی زنده.

سال 1338 هجری شمسی در كانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مكتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش كه بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش كوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردان فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آن‌ها تعلیم می‌داد.

نبوغ و استعداد مهدی باعث شد كه او دراوان كودكی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیكاری به پدرش كه كتابفروشی داشت، كمك می‌كرد و به عنوان یك فروند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد.

مهدی در دوران تحصیلات متوسطه‌اش به لحاظ زمینه‌هایی كه داشت با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا و در این مدت (كه با شهید محرب آیت‌الله مدنی (ره) مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید بزرگوار سیراب می‌نمود و در واقع در حساسترین دوران جوانی به هدایت ویژه‌ای دست یافته بود. به همین دلیل از حضرت آیت‌الله مدنی بسیار یاد می‌كرد و رشد مذهبی خود را مدیون ایشان می‌دانست.

در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، پدر شهیدان – مهدی و مجید زین‌الدین – برای بار دوم از خرم‌آباد به سقز تبعید گردید. این امر باعث شد تا مهدی كه خود در مبارزات نقش فعالی داشت دوری پدر را تحمل كند و سهم پدر را نیز در مبارزات خرم‌آباد بردوش كشد.

در ادامه مبارزات سیاسی دوران دبیرستان، كینه عمیقی نسبت به رژیم پهلوی پیدا كرد و زمانی كه حزب رستاخیز شروع به عضوگیری اجباری می‌نمود. شهید زین‌الدین به عضویت این حزب در نیامد و با سوابقی كه از او داشتند از دبیرستان اخراجش كردند. به ناچار برای ادامه تحصیل، با تغییر رشته از ریاضی به طبیعی موفق به اخذ دیپلم گردید و در كنكور سال 1356 شركت كرد و ضمن موفقیت، توانست رتبه چهارم را در بین پذیرفته‌شدگان دانشگاه شیراز بدست آورد. این امر مصادف با تبعید پدرش به جرم حمایت از امام خمینی (ره) از خرم‌آباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصیل و ورود جدی‌تر ایشان در سنگر مبارزه پدرش شد.

پس از مدتی پدر شهید زین‌الدین از سقز به اقلید فارس تبعید شد. این ایام كه مصادف با جریانات انقلاب اسلامی بود، پدر با استفاده از فرصت پیش‌آمده، مخفیانه محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نیز همراه سایراعضای خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدایت مبارزات مردمی نقش موثرتری را عهده‌دار شد.

گزیده‌ای از خاطرات همرزم شهید زین الدین
پلوخور
شهید زین الدین علاقۀ عجیبی به بسیجیان داشت و شوخی هایش با آنان از همین عشق نقرط نشأت می‌گرفت.
او به بچه‌هایی كه خوب به خودشان می‌رسیدند و حسابی غذا می‌خوردند، می‌گفت: «پلو خور!»
یك روز در ستاد لشگر، موقع صرف غذا بچه‌ها همه نشسته بودند. یكی از همین پلوخور‌ها هم بود. آقا مهدی با بچه‌ها هماهنگ كرد تا با شوخی جالبی مجلس را رونقی ببخشد. غذا كه رسید، همه منتظر ماندند تا جناب پلوخور شورع كند. همین كه دست برد و لقمه را آورد بالا، با اشارۀ آقا مهدی همه بچه‌ها یكهو با صدای بلند گفتند: «یا... علی!»
بندۀ خدا كه كاملاً غافلگیر و دستپاچه شده بود، بی اختیار لقمه از دستش افتاد پایین. خودش هم از تعجّب خنده اش گرفت!
هندوانه و فلفل
آقا مهدی هر وقت می‌افتاد تو خط شوخی دیگر هیچ كس جلودارش نبود.
یك وقت هندوانه‌ای را قاچ كرد، لای آن فلفل پاشید، بعد به یكی از بچه‌ها تعارف كرد. او هم برداشت، شروع كرد به خوردن.
وقتی حسابی دهانش سوخت، آقا مهدی هم صدای خنده اش بلند شد. بعد رو كرد بهش گفت: «داداش! شیرین بود؟!»

خاطره‌ای از پدر شهید
جاذبه‌ی عجیب در ساختن افراد
در چند ساله‌ی جنگ كه بنده با شهید زین الدین برخورد داشتمف هیچ گاه ندیدم نیرویی را طرد كند. جاذبه عجیبی داشت و در ساختن افراد، استعدادی خارق العاده.
اگر می‌دید كسی در مسئولیت خودش از لحاظ مدیریت ضعیف است، طردش نمی‌كرد؛ او را از آن مسئولیت بر می‌داشت، می‌آورد پیش خودش در فرماندهی. آن وقت هر جا می‌رفت، او را هم با خودش می‌برد؛ و به این شكل روحیه‌ی مسئولیت پذیری و حسن انجام وظیفه را عملاً به او می‌آموخت و بعد دوباره از او در جایی دیگر استفاده می‌كرد. با همین روحیه‌ی كریمانه بود كه به هر دلی راهی می‌گشود.

وصیت نامه شهید زین الدین
بسمه تعالی
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین (ع) است. هیچ كس نمی‌تواند پاسداری از اسلام كند در حالی كه ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین (ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌های پیكار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته كه به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان (عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین (ع) است. من تكلیف می‌كنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل كردن و حسین‌وار زندگی كردن.
در زمان غیبت كبری به كسی «منتظر» گفته می‌شود و كسی می‌تواند زندگی كند كه منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد. در این وصیت نامه فقط مقدار بدهكاری‌ها و بستانكاری‌ها را جهت مشخص شدن برای بازماندگان و پیگیری آن‌ها می‌نویسم، به انضمام مسائل شرعی دیگر.
1- مسائل شرعی:
الف) نماز: به نظرم نمی‌آید بدهكار باشم. ولی مواقعی از اوان ممكن است صحیح نخوانده باشم، لذا یكسال نماز ضروری است خوانده شود.
ب) روزه: تعداد 190 روزه قرض دام وتنوانستم بگیرم.
ج) خمس: سی و پنج هزار ریال به دفتر آیت الله پسندیده بدهكار هست.
د) حق الناس: وای از آتش جهنم و عالم برزخ، خداوند عالم بصیراست.
2- مادیات
الف: بدهكاریها:
1- مبلغ شش هزار تومان معادل شصت هزار ریال به طرح و عملیات ستاد مركزی بدهكارم، البته قبض دویست هزار ریال است، ولی ازاین مبلغ شصت هزار ریال بدهی بنده است.
2- وام یك میلیون ریالی از ستاد منطقه 1 گرفته ام كه ماهانه بیشتر ازهزار ریال باید بدهم، از این مبلغ هزار و هفتصد و پنجاه تومان حق مسكن را سپاه می‌دهد و دویست و پنجاه تومان از حقوقم كسر نمایند.
3- پنجهزار ریال به آقای مهجور (ستاد لشگر) پول نقد بدهكارم و پرداخت شد توسط در گاهی.
ب. – بستانكاریها:
1-مبلغ هفتاد و پنجهزار ریال رهن منزل كه به آقای رحمانی توفیقی جهت منزل مسكونه داده بودم و طلبكارم. این منزل را بمدت یكسال اجاره نمودم. باتفاق‌های رحمان توفیقی كه ما در طبقه بالا و رحمان در طبقه پایین زندگی می‌كردند و ظاهرا شهیدحسن باقری از طریق آقای استادان منزل را از شخصی بنام معاضدی (صاحب اصلی خونه) اجاره كرده بودند، ولی نامبرده یكسال است كه مبلغ فوق را مستردننموده است.
2- مقداری پول هم كه مبلغ آن را نمیدانم (یادم نیست) نزد پدرم داشته‌ام و مقداری هم مجددا اگر به پدرم داده‌ام جهت بدهی‌ها. پدرم برای خانه‌ای كه خریده بود تا با آن زندگی كنیم، ولی خانه متعلق به پدرم می‌باشد و من فقط مبلغ فوق ویكصد هزار تومان وام مندرج در بند 2. بدهكاری‌ها ره از مبلغ نهصد و سی هزار تومان وجه بابت خانه مسكونی كه پدرم خریده بوده است را داده‌ام كه در صورت مرگ من و فروش خانه مستدعی است. باقیمانده وام را به سپاه برگردانده و طلبكاری من از پدرم رابه همسر و فرزندم بدهید و باقیمانده پول خانه هم طبیعتا به پدرم میرسد. مطلب دیگری به ذهنم نمی‌رسد و اگر كسی مراجعه كرد با توجه به وصییت من اقدام نمایید.

دسترسی سریع